کارآموزی

دختر بی خیال!

من و دوستانم

دیروز کاراموزی توی پراتیک بود...

قرار بود رگ گیری کنیم روی مانکن هایی که اونجا هستن..

مانکن ها خیلی خوب و طبیعی درست شدن..رگهایی دارن که از رنگ سرخ هم به عنوان خون تو اونا استفاده شده..

راستش اینکار همچینم اسون نیست...باید استریل و سریع کار کردنو خوب یاد گرفت..

از قضا دیروز استاد گفت نمیخواد طبق گروهبندی بیاین..چون یه مشکلی واسش پیش اومده بود و نمیتونست دو بار کلاس تشکیل بده...واسه همین هر دو گروه با هم اومدیم...فکرشو بکنید٬ ۳۰ نفر توی پراتیک! چه شود!!

استاد پیش پسرا بود ما دخترا هم دور مانکن وایساده بودیم٬هنوز اشکالاتی داشتیم...استاد هم نمیتونست به همه ی ما برسه...اوضاعی بود!

تو همون گیر و دار یکی از دانشجوهای هم رشته ی خودمون که این ترم فارغ التحصیل شده بود اومد تو پراتیک..این آقا کارش خیلی خوبه..طوری که کل دانشگاه میشناسنش! فکر کنم استاد ازش خواسته بود بیاد..

خدا خیرش بده کلی کمکمون کرد! اون پیش ما دخترا بود ..استادم پیش پسرا!

یکی از دوستام داشت رگ گیری میکرد..میخواست آنژیوکت بزنه تو دست مانکن... دستش خیلی میلرزید...اشتباه هم خیلی داشت..چند تا دیگه از بچه ها هم همین شکلی بدن..

منم رفتم تا امتحان بکنم...

خیلی خوب کار کردم..اون آقا هم بلند گفت:آفرین! خیلی خوب بود!!

 

منم خوشحال شدم.. یه کم با تخت مانکن فاصله گرفتم..تا از فاصله ی دورتری شاهکارمو نگاه کنم! یهو همه ی دوستام گفتن وااااای ندا !

داشتن به روپوشم نگاه میکردن که رنگهای تو ی رگهای انکن روش ریخته بود! راستش از بس بچه ها مانکنو سوراخ سوراخ کرده بودن تختش پراز رنگ شده بود..منم که به تخت چسبیده بودم...

خودم زیاد ناراحت نشدم..چون احساس میکردم راحت پاک میشه..ولی اون آقا گفت که دیگه پاک نمیشه!

اون لحظه بود که پیروزیم زهرم شد!!

ولی خیلی حس خوبیه که این چیزا رو یاد میگیرم!

دلم میخواد تو کارم حسابی ماهر بشم...که البته به زمان و تمرین  احتیاج داره!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,ساعت9:30توسط ندا | |